مستودعدیکشنری عربی به فارسیانبار , مخزن , امانت دار , بازخانه , انبارگاه , ايستگاه راه اهن , مخزن مهمات
مستودعلغتنامه دهخدامستودع . [ م ُ ت َ دَ ] (ع ص ، اِ)آنکه از او نگهداری امانتی را خواسته باشند. (از اقرب الموارد). امانت نگهدار. امانت دار. || آنچه به امانت نزد کسی سپرده باشند. (
مستودعلغتنامه دهخدامستودع . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) آنکه چیزی را به نزد کسی به امانت می سپارد. (از اقرب الموارد). ودیعه گذار. امانت گذار. رجوع به استیداع شود.
مُسْتَوْدَعٌفرهنگ واژگان قرآنبه ودیعه گذاشته شده (مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادي است که دوران سير در اصلاب را طي کرده و مت
مُسْتَوْدَعَهَافرهنگ واژگان قرآنجایگاه موقتش (مستودع یعنی محلی که ودیعه را در آن قرار می دهند. عبارت "وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا"یعنی :قرارگاه واقعى و جايگاه موقت آن را مىداند
مستودعاتلغتنامه دهخدامستودعات . [ م ُ ت َ دَ ] (ع ص ، اِ)ج ِ مستودع و مستودعة. امانتها و چیزهای امانت داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ) : فاما سِرّی از مستودعات قضا و مکنونات قدر دست ر