مستهترلغتنامه دهخدامستهتر. [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) پیروی کننده از هوای خود که به کرده ٔ خویش اهمیت ندهد. || عقل بشده از کلانسالی . (از اقرب الموارد). و رجوع به استهتار شود.
مستهترلغتنامه دهخدامستهتر. [ م ُ ت َ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استهتار. صاحب چیزهای باطل و هیچکاره . (منتهی الارب ). بسیار اباطیل . کثیرالاباطیل . (از اقرب الموارد). || مستهتر به
مستترلغتنامه دهخدامستتر. [ م ُ ت َ ت َ ] (ع اِ) محل استتار. محل پنهان شدن . پنهان جای و جای امن و پناه . (ناظم الاطباء). رجوع به استتار شود : عنان بگردانید و در مستتر آجام طبرستا
متهترلغتنامه دهخدامتهتر. [ م ُ ت َ هََ ت ْ ت ِ ] (ع ص ) نادان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تهتر شود.
مستترلغتنامه دهخدامستتر. [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استتار. پوشیده شده . (اقرب الموارد). پوشیده گردنده و در پرده شونده . (آنندراج ). پنهان و در پرده شونده . (غیاث ). نها
مستترفلغتنامه دهخدامستترف . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استتراف . بدکار و نافرمان . (منتهی الارب ). رجوع به استتراف شود.