مستنجیلغتنامه دهخدامستنجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) رهایی یابنده . || استنجاکننده . (از اقرب الموارد). || قطعکننده ٔ درخت از ریشه های آن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به استنجاء شود.
مسطنجیلغتنامه دهخدامسطنجی . [ م ُ طَ ] (معرب ، اِ) به لغت رومی مصطکی را گویند و آن صمغی است که به فارسی کندر رومی و به سریانی کیا خوانند. (برهان ). مصطکی . (فهرست مخزن الادویه ).
مستنجعلغتنامه دهخدامستنجع. [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) قوم و گروهی که در طلب علوفه بروند. (از اقرب الموارد). رجوع به استنجاع شود.
مستنجحلغتنامه دهخدامستنجح . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) درخواست کننده از کسی که حاجتش را برآورده سازد. (اقرب الموارد). رجوع به استنجاح شود.