مستمیحلغتنامه دهخدامستمیح . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استماحة. عطا و بخشش خواهنده . (از اقرب الموارد). || شفاعت خواهنده . (از اقرب الموارد). رجوع به استماحة شود.
مستلیحلغتنامه دهخدامستلیح . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استلاحة. بینا و آگاه نسبت به امری . (از اقرب الموارد). رجوع به استلاحة شود.
مستماحلغتنامه دهخدامستماح . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استماحة. آنکه از او عطا و بخشش خواسته باشند. (از اقرب الموارد). رجوع به استماحة شود.
مستمنحلغتنامه دهخدامستمنح . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استمناح . عطیه خواهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استمناح شود.
مستمیتلغتنامه دهخدامستمیت . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استماتة. خواهنده ٔ مرگ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دلاور و پیش آینده به جنگ . (از منتهی الارب ). جنگجو که
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیر
مستلیحلغتنامه دهخدامستلیح . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استلاحة. بینا و آگاه نسبت به امری . (از اقرب الموارد). رجوع به استلاحة شود.
مستماحلغتنامه دهخدامستماح . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استماحة. آنکه از او عطا و بخشش خواسته باشند. (از اقرب الموارد). رجوع به استماحة شود.
مستمنحلغتنامه دهخدامستمنح . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استمناح . عطیه خواهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استمناح شود.
مستمیتلغتنامه دهخدامستمیت . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استماتة. خواهنده ٔ مرگ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دلاور و پیش آینده به جنگ . (از منتهی الارب ). جنگجو که