مستقیمةلغتنامه دهخدامستقیمة. [ م ُ ت َ م َ ] (ع ص ) تأنیث مستقیم . رجوع به مستقیم و استقامة شود.- مستقیمةالاضلاع ؛ سطحی که کناره های وی راست و برابر باشد. (ناظم الاطباء).- زاویه ٔ مستقیمة ؛ زاویه ٔ راست .
حرکات مستقیمهلغتنامه دهخداحرکات مستقیمه . [ ح َ رَ ت ِ م ُ ت َ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرکت مستقیم شود.
مستقیماًلغتنامه دهخدامستقیماً. [ م ُ ت َ مَن ْ ] (ع ق ) بطور مستقیم . بدون اعوجاج و بطور راست . || یک سر. یک سره . || بدون واسطه و رابطه . رجوع به مستقیم شود.
حرکات مستقیمهلغتنامه دهخداحرکات مستقیمه . [ ح َ رَ ت ِ م ُ ت َ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرکت مستقیم شود.
مستدیرةلغتنامه دهخدامستدیرة. [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) مؤنث مستدیر که نعت فاعلی است از استدارة. رجوع به مستدیر و استدارة شود. || گرد. مدور.- حرکت مستدیرة ؛ عبارت از حرکت دورانی است مانند حرکات افلاک . در مقابل حرکت مستقیمه . (فرهنگ علوم عقلی از دستور و شفا).
حامدلغتنامه دهخداحامد. [ م ِ ] (اِخ ) ابن خضر الخجندی ، مکنی به ابومحمود. از بزرگان علماء ریاضی و رصد معاصر فخرالدوله ٔ دیلمی ، وی در مثلثات مستقیمه و کرویه تتبعات داشته و بطوری که ابوریحان بیرونی در کتاب «مقالید علم هیئت » می آرد، شکل مغنی در مثلثات کروی (اُکر) از امیر ابونصربن عراق ریاضی دا
ضلعلغتنامه دهخداضلع. [ ض ِ ] (ع اِ) ضِلَع. دنده . استخوان پهلو. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (مهذب الاسماء) (دهار). دندانه ٔ پهلو. (بحر الجواهر). قَبِرقة. ج ، اضلاع ، اضلع، ضلوع .- اضلاع خلف ، اضلاع زور ؛ پنج دنده است از هر سوی و جمعاً ده و سر این دنده ها متصل ب
ابوریحانلغتنامه دهخداابوریحان . [ اَ رَ ] (اِخ ) بیرونی . محمدبن احمد خوارزمی بیرونی . از اجله ٔ مهندسین و بزرگان علوم ریاضی . او یکی از نوادر دُهاةِ اعصار و نمونه ٔ کامل ذکاء و فطنت و شدت عمل ایرانی است . مولد او در بیرون خوارزم بوده و چنانکه یاقوت در معجم الادبا آرد بیرون کلمه ٔ فارسی است به مع