مستفتحلغتنامه دهخدامستفتح . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفتاح . فاتح و گشاینده . (از اقرب الموارد). || آغازکننده . (از اقرب الموارد). رجوع به استفتاح شود.
متفتحلغتنامه دهخدامتفتح . [ م ُ ت َ ف َت ْ ت ِ ] (ع ص ) گشاد و گشاده کرده . (ناظم الاطباء). گشاده گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفتح شود.
مستفحللغتنامه دهخدامستفحل . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفحال . کاری که بزرگ و سخت شده باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به استفحال شود.
مستفلحلغتنامه دهخدامستفلح . [م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفلاح . فائز و ظافرو پیروز. (از اقرب الموارد). رجوع به استفلاح شود.
مستفترلغتنامه دهخدامستفتر. [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفتار. اسب کشان رونده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استفتار شود.
مستفتیلغتنامه دهخدامستفتی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفتاء. جواب فتوی خواهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فتوی خواه . رجوع به استفتاء شود.
متفتحلغتنامه دهخدامتفتح . [ م ُ ت َ ف َت ْ ت ِ ] (ع ص ) گشاد و گشاده کرده . (ناظم الاطباء). گشاده گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفتح شود.
مستفحللغتنامه دهخدامستفحل . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفحال . کاری که بزرگ و سخت شده باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به استفحال شود.
مستفلحلغتنامه دهخدامستفلح . [م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفلاح . فائز و ظافرو پیروز. (از اقرب الموارد). رجوع به استفلاح شود.
مستفترلغتنامه دهخدامستفتر. [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفتار. اسب کشان رونده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استفتار شود.
مستفتیلغتنامه دهخدامستفتی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفتاء. جواب فتوی خواهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فتوی خواه . رجوع به استفتاء شود.