مستعلی بالغتنامه دهخدامستعلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب محمدبن ادریس بن یحیی بن علی حمودی ، آخرین تن از ملوک دولت حمودیه در اندلس . در حدود سال 446 هَ . ق . بعد ا
مستعلی بالغتنامه دهخدامستعلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ](اِخ ) (الَ ...) لقب احمدبن معد (المستنصرباﷲ)بن الظاهرلدین اﷲ علی ، مکنی به ابوالقاسم است ، نهمین تن از خلفای فاطمی در مغرب و مص
المستعلی بالغتنامه دهخداالمستعلی با. [ اَ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) لقب احمدبن المستنصر مکنی به ابوالقاسم نهمین از خلفای فاطمی . رجوع به ماده ٔ «احمدبن مستنصربن ظاهر» و «مستعلی » و حب
مستعلیاتلغتنامه دهخدامستعلیات . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستعلیة. حروفی که خواندن آنها زبان را به حنک اعلی بردارد، و بعضی نوشته اند که سر زبان به کام رود و آن هفت حرف است : صا
مستعلیلغتنامه دهخدامستعلی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعلاء. بلند و بلند برآمده . (منتهی الارب ). مرتفع. || بالارونده . || غلبه کننده . (اقرب الموارد). || حروف مستعلی یا ا
المستعلی بالغتنامه دهخداالمستعلی با. [ اَ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) لقب احمدبن المستنصر مکنی به ابوالقاسم نهمین از خلفای فاطمی . رجوع به ماده ٔ «احمدبن مستنصربن ظاهر» و «مستعلی » و حب
حرف مستعلیلغتنامه دهخداحرف مستعلی . [ ح َ ف ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که هنگام تلفظ آن زبان از جای خویش به بالا گراید، پس اگر آن اندازه بالا رود که به حنک منطبق شود مطب
محمد ثانیلغتنامه دهخدامحمد ثانی . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ] (اِخ ) المستعلی باﷲبن ادریس . نهمین و آخرین از امرای بنوحمود به مالقه (446 - 449 هَ . ق ). دولت آنان به دست مرابطون برافتاده ا
حسن صباحلغتنامه دهخداحسن صباح . [ ح َ س َ ن ِ ص َب ْ با ] (اِخ ) از داعیان فرقه ٔ نزاریه ٔاسماعیلیان در الموت قزوین است . بعد از وفات المستنصر فاطمی میان دو فرزند او المصطفی الدین ا
شهنشاهلغتنامه دهخداشهنشاه . [ ش َ هََ ] (اِخ ) ابن امیرالجیوش ملک افضل ، وزیر المستعلی باﷲ اسمعیلی . (حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 361).