مستعجلاتلغتنامه دهخدامستعجلات . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستعجلة. رجوع به مستعجلة شود. || گویند: هذه مستعجلات الطریق ؛ یعنی نزدیکی و کوتاهی راه . (اقرب الموارد).
مستعجلاًلغتنامه دهخدامستعجلاً. [ م ُ ت َ ج ِ لَن ْ ] (ع ق ) بطور عجله و شتاب و بزودی و شتابان . (ناظم الاطباء). رجوع به مستعجل شود.
مستعجلانهلغتنامه دهخدامستعجلانه . [ م ُ ت َ ج ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) شتابان و بطور شتاب و بزودی . (ناظم الاطباء). مستعجلاً. رجوع به مستعجلاً و مستعجل شود.
مستعجلةلغتنامه دهخدامستعجلة. [ م ُ ت َ ج َ ل َ ] (ع ص ، اِ) مستعجلةالطریق ؛ راه نزدیک و راه شهری : أخذت مستعجلة من الطریق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به مستعجلات شود.
مستعجلاًلغتنامه دهخدامستعجلاً. [ م ُ ت َ ج ِ لَن ْ ] (ع ق ) بطور عجله و شتاب و بزودی و شتابان . (ناظم الاطباء). رجوع به مستعجل شود.
مستعجلانهلغتنامه دهخدامستعجلانه . [ م ُ ت َ ج ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) شتابان و بطور شتاب و بزودی . (ناظم الاطباء). مستعجلاً. رجوع به مستعجلاً و مستعجل شود.
هالغتنامه دهخداها. (صوت ) در مواردی «ها» به معنی بنگر، ببین ، بهوش باش و مانند اینها به کار میرود که در این صورت از اصوات تنبیه و تحذیر به شمار میرود و ممکن است مخفف هان باشد،
تفویفلغتنامه دهخداتفویف . [ ت َ ] (ع مص ) برد با خطهای سپید بافتن . (تاج المصادر بیهقی ). برد با خطها و نقطه های سفید بافتن . (زوزنی ). نگارین کردن جامه را. (منتهی الارب ) (آنندر