مستعانلغتنامه دهخدامستعان . [ م ُ ت َ ] (اِخ ) نامی از نامهای باری تعالی . (از مهذب الاسماء) : ما اعتماد بر کرم مستعان کنیم کان تکیه عار بود که بر مستعار کرد.سعدی .
مستعانلغتنامه دهخدامستعان . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استعانة.یاری خواسته شده . یعنی کسی که از او استعانت کنند و یاری خواهند. (غیاث ) (آنندراج ). معول . (منتهی الارب ).آنکه
مستعانفرهنگ نامها(تلفظ: mostaeān) (عربی) (در قدیم) آن که از او یاری میخواهند ؛ (به مجاز) از نامها و صفات خداوند .
اسماعیل آباد مستعانلغتنامه دهخدااسماعیل آباد مستعان . [اِ دِ م ُ ت َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در 15000 گزی شوسه ٔ قم ، حدود کهریزک . جلگه ، معتدل . سکنه 175 تن . زبان
مستأنیلغتنامه دهخدامستأنی . [ م ُ ت َءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیناء. درنگ کننده و انتظارنماینده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استئناء و استیناء شود.
مستأنسلغتنامه دهخدامستأنس . [ م ُ ت َءْ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیناس . || آرام یابنده که توحش او برود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مأنوس . الفت گیرنده و خوگر. (غیاث
مستأنسینلغتنامه دهخدامستأنسین . [ م ُ ت َءْ ن ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستأنس (در حالت نصبی و جری ). انس گیرندگان . مأنوسان . الفت گیرندگان :... ولکن اذا دعیتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتش
اسماعیل آباد مستعانلغتنامه دهخدااسماعیل آباد مستعان . [اِ دِ م ُ ت َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در 15000 گزی شوسه ٔ قم ، حدود کهریزک . جلگه ، معتدل . سکنه 175 تن . زبان
عسیفلغتنامه دهخداعسیف . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) مزدور و بنده ٔ مستعان به . (منتهی الارب ). اجیر، و گویند مملوک و برده ٔ حقیرداشته شده . (از اقرب الموارد). || پیر فانی . ج ، عُسفاء. (
مستمسکلغتنامه دهخدامستمسک . [ م ُ ت َ س َ ] (ع ص ، اِ) آنچه بدان چنگ زنند. مَعض ّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : عدل شاه مستعان مظلومان ، مستغاث مظلومان و مستمسک مهجوران است
تکلانلغتنامه دهخداتکلان . [ ت ُ ] (ع اِ) عجزنمایی و کارسپردگی بر دیگری . اسم است توکل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اعتماد و توکل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اسم است از اتک
ایشلغتنامه دهخداایش . [ اَ ] (ع اِ) مخفف ای شی ٔ؛ به معنی چه چیز است . و ایش حالکم ؛ چگونه است حال شما. (ناظم الاطباء). ایش شأاﷲ؛ هرچه و هرچیز خدا خواهد : قول بنده ایش شأاﷲ ک