مستطعملغتنامه دهخدامستطعم . [ م ُ ت َ ع َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استطعام . || مستطعم الفرس ؛ پتفوز اسب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استطعام شود.
مستطعملغتنامه دهخدامستطعم . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استطعام . طعام خواهنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استطعام شود.
پتفوزلغتنامه دهخداپتفوز. [ پ َ ] (اِ) گرداگرد دهان ومنقار مرغان . (برهان ). پوزه . معرب آن فِطیسَه است : مستطعم الفرَس ، پتفوز اسب . (منتهی الارب ) : عاریت داده بدو سبلت و ریش و
اعجزلغتنامه دهخدااعجز. [ اَ ج َ ] (ع ص ) بزرگ سرین . (آنندراج ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (یادداشت بخط مؤلف ). بزرگ سرون [ سرین ] . (از تاج المصادر بیهقی ). || (ن تف ) عاجزتر.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم الضبّی مکنی به ابوالعباس و ملقب به کافی الأوحد وزیر. او پس از وفات صاحب ابوالقاسم بن عباد وزارت فخرالدوله ابی الحسن علی بن