مستصوبلغتنامه دهخدامستصوب . [ م ُ ت َ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استصابة و استصواب . || قول و فعل و رأی کسی که آن را صواب یافته باشند. (اقرب الموارد). رجوع به استصواب و استصابة شو
مستصوبلغتنامه دهخدامستصوب . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استصواب و استصابة. صواب شمرنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). صواب بیننده چیزی را. (اقرب الموارد). || آ
مستوبدلغتنامه دهخدامستوبد.[ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نادان و جاهل نسبت به مکان . || بدحال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مستوبقلغتنامه دهخدامستوبق . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) هلاک شونده . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و رجوع به استیباق شود.
مستوبللغتنامه دهخدامستوبل . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) ناگوار شمرنده جای را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گوسفند گشن خواه . (از منتهی الارب ). و رجوع به استیبال شود.
مستوبیلغتنامه دهخدامستوبی ٔ. [ م ُ ت َ ب ِءْ ] (ع ص ) وبارسیده و مرگامرگی ناک یابنده جای را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به استیباء شود.
متصوبلغتنامه دهخدامتصوب . [ م ُ ت َ ص َوْ وِ ] (ع ص )باران فرود آینده . (آنندراج ). باران گران ساقط شده .(ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || زمین بلند نشیب دار. (ناظم الاطباء).
سامریلغتنامه دهخداسامری . [ م ِ ] (اِخ ) نام او موسی بن ظفر ، قریب و مهتر موسی علیه السلام بود و او گوساله ای زرین مرصع بجواهر ساخته ، و خاک نعل براق جبرئیل علیه السلام که در روز
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن ثوابةبن خالد الکاتب . مکنی به ابوالعباس . محمدبن اسحاق الندیم گوید: او احمدبن محمدبن ثوابةبن یونس ابوالعباس کاتب است . این خان
مستوبدلغتنامه دهخدامستوبد.[ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نادان و جاهل نسبت به مکان . || بدحال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مستوبقلغتنامه دهخدامستوبق . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) هلاک شونده . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و رجوع به استیباق شود.
مستوبللغتنامه دهخدامستوبل . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) ناگوار شمرنده جای را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گوسفند گشن خواه . (از منتهی الارب ). و رجوع به استیبال شود.