مسترلغتنامه دهخدامستر. [ م ُ س َت ْ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تستیر. پوشنده . (اقرب الموارد). پردگی کننده . (آنندراج ). رجوع به تستیر شود.
مسترلغتنامه دهخدامستر. [ م ُ س َت ْ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تستیر. پوشیده . (دهار). پوشیده شده . (از غیاث ) (اقرب الموارد). ستیر. مصون . رجوع به تستیر شود : ای گشته چو آفتاب
مسطرلغتنامه دهخدامسطر. [ م َ طَ ] (ع اِ) صفحه ٔ کاغذ چندلائی که به روی آن بندهایی از ریسمان باریک سخت تافته ، مانند خطهای راست کشیده و دوخته اند و به اعانت آن کاغذ کتابت را خط م
مسطرلغتنامه دهخدامسطر. [ م ِ طَ ] (ع اِ) خطکش .(دهار) (مهذب الاسماء) (السامی ) (زمخشری ). آلت خطکشی . (آنندراج ). سطرآرای هندسی که بدان خطهای راست و مستقیم می کشند. (ناظم الاطبا
مسطرلغتنامه دهخدامسطر. [ م ُ س َطْ طَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسطیر. نوشته شده و نوشته و مکتوب . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسطیر شود : تا هیچکسی دیدی کآیات قران راجز من به خط ایز
مسطرلغتنامه دهخدامسطر. [ م ُ س َطْ طِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تسطیر.رجوع به تسطیر شود. برگماشته . (منتهی الارب ). برگماشته و مشرف بر چیزی . (ناظم الاطباء). || متسلط و مسیطر. (اقرب
مسطرلغتنامه دهخدامسطر. [م ُ طِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اسطار. خطاکننده در قرائت خویش . (از اقرب الموارد). و رجوع به اسطار شود.
مسترةلغتنامه دهخدامسترة. [ م ُس َت ْ ت َ رَ ] (ع ص ) تأنیث مستّر. رجوع به مستر و تستیر شود: جاریة مسترة؛ دختر پردگی . (منتهی الارب ).