مستذملغتنامه دهخدامستذم . [ م ُ ت َ ذِم م ] (ع ص ) نعت فاعلی از استذمام . آنکه کاری می کند که سزاوار نکوهش می گردد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به استذمام شود.
مستذمیلغتنامه دهخدامستذمی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مستذم . نعت فاعلی از استذماء. آنکه به دنبال مال دیگری میرود و آن را می ستاند. (اقرب الموارد). رجوع به استذماء شود.
مستذمیلغتنامه دهخدامستذمی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مستذم . نعت فاعلی از استذماء. آنکه به دنبال مال دیگری میرود و آن را می ستاند. (اقرب الموارد). رجوع به استذماء شود.