مستخرجلغتنامه دهخدامستخرج . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) بیرون آورده شده . (غیاث ) (آنندراج ). به در آورده شده . بیرون کرده شده . مشتق و منشعب شده : آنچه حال را در این موضع بیان خواهم کر
مستخرجلغتنامه دهخدامستخرج . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) بیرون آورنده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استخراج شود. || آنکه مأمور تعیین و وصول مالیات ارضی است . کهبد. گهبذ. جهبذ : تدبیر ای
مستخرجفرهنگ انتشارات معین(مُ تَ رَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - استخراج شده . 2 - در فارسی ، زندانبان ؛ کسی که حق وارد و خارج کردن زندانی را داشته باشد.
متخرجلغتنامه دهخدامتخرج . [ م ُ ت َخ َرْ رِ ] (ع ص ) طالب العلم . فرا راه افتاده در علم و ادب و برساخته شده . (آنندراج ). فرا گرفته ٔ علم و ادب و برساخته شده ٔ در آن . (ناظم الاط
مستدرجلغتنامه دهخدامستدرج . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استدراج . بنده ای که خداوند او را پس از صدور خطا نعمت دهد و او استغفار را فراموش کند،قال عمربن الخطاب : اللهم
مسترجعلغتنامه دهخدامسترجع. [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استرجاع . طلب بازگشت کسی را کننده . (اقرب الموارد). || آنکه بوسیله ٔ گفتن «اناﷲ و اناالیه راجعون » به خداوند پن
مسترجعةلغتنامه دهخدامسترجعة. [ م ُ ت َ ج ِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث مسترجع، که نعت فاعلی است از استرجاع . رجوع به مسترجع و استرجاع شود. || قوت مسترجعه ؛ بنابر عقیده ٔ صدرالدین غیر از قو
حملۀ جبریalgebraic attack, algebraic cryptanalysisواژههای مصوب فرهنگستانحملهای که بر پایه حل معادلات جبری مستخرج از سامانۀ رمز انجام میشود
ذمارالقرنلغتنامه دهخداذمارالقرن . [ ] (اِخ ) در رساله ٔ معادن مستخرج از کتاب الاکلیل حسن الهمدانی (چ حیدرآباد در دنبال کتاب الجماهر بیرونی ) آمده است که : و فی مسار من بلد حرّان معدن
فیبرینفرهنگ انتشارات معین[ فر. ] (اِ.) مادة آلبومینوئیدی مستخرج از خون که به شکل الیاف کش - داری در حالت مرطوب می باشد و در حالت خشک سخت و شکننده است . باید دانست که فیبرین در خون جاری
فیبرینلغتنامه دهخدافیبرین . (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح پزشکی ) ماده ٔ آلبومینوئیدی مستخرج از خون که بشکل الیاف کش داری در حالت مرطوب میباشد و در حالت خشک سخت و شکننده است . فیبرین علا