مستحقدیکشنری عربی به فارسیمقتضي , حق , ناشي از , بدهي , موعد پرداخت , سر رسد , حقوق , عوارض , پرداختني
مستحقفرهنگ مترادف و متضاد۱. درخور، سزاوار، شایسته، لایق، مستوجب ۲. بینوا، محتاج، فقیر، نیازمند ≠ بینیاز ۳. واجبالزکوه
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المفلح الطرابلسی الشامی ، مکنی به ابن منیر. در سنه ٔ 473 هَ .ق . در طرابلس که از بلاد شام است تولد یافته و بنام جدش که احمدبن مفلح ب