مستجنحلغتنامه دهخدامستجنح . [ م ُ ت َ ن َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استجناح . || خم شده و مایل کرده شده . (اقرب الموارد). رجوع به استجناح شود.
مستجنحلغتنامه دهخدامستجنح . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجناح . خم شونده ومایل شونده . (اقرب الموارد). || خم کننده ومایل کننده . (اقرب الموارد). رجوع به استجناح شود.
مشتزنیboxing, boxe (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانورزشی که در آن یک ورزشکار با استفاده از مشت با ورزشکار دیگر مبارزه کند