۱. کسی که در اثر خوردن نوشابۀ الکلی از حال طبیعی خارج شده.
۲. [قدیمی، مجاز] خمارآلود: چشم مست.
۳. [قدیمی، مجاز] شادمان.
۴. [قدیمی، مجاز] عصبانی.
۵. [قدیمی، مجاز] غافل.
۱. اندوه، حزن، غم
۲. شکایت، شکوائیه، گلایه، گله
bacchanal, besotted, drunk, drunken, inebriate, groggy, inebriated, juiced, sottish