مسبوعةلغتنامه دهخدامسبوعة. [ م َ ع َ ] (ع ص ) مؤنث مسبوع که نعت مفعولی از مصدر سبع است . رجوع به سبع و مسبوع شود. || ماده گاو که گوساله ٔ او را دده و حیوان درنده خورده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
مسبوعلغتنامه دهخدامسبوع . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر سبع. رجوع به سبع شود. || کسی که از سبع و حیوان درنده پریشان شده باشد. (اقرب الموارد).
مسبوهلغتنامه دهخدامسبوه . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر سبه . رجوع به سبه شود. || پیر خرف . (منتهی الارب ). آنکه بسبب پیری عقل خود از دست داده باشد. (اقرب الموارد). مسبه . و رجوع به مسبه شود.
مشبوحلغتنامه دهخدامشبوح . [ م َ ] (ع ص ) رجل مشبوح الذراعین ؛ مرد پهن بازو بزرگ استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مصبوعلغتنامه دهخدامصبوع . [ م َ ] (ع ص ) متکبر. (منتهی الارب ). متکبر و مغرور و خودبین . (ناظم الاطباء).