مسافرت دریاییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت مسافرت دریایی، کشتیرانی، قایقرانی، دریانوردی ناو (كِشتی)، ناوی(دریانورد)
نقل مکانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ] نقل مکان، جابهجایی، حرکت گذر تغییر محل، اسبابکشی، اثاثکشی، تبدیل بهاحسن، انتقال ملک مسافرت، مسافرت زمینی، مسافرت دریایی آیندوروند، ترافیک
دیاشلغتنامه دهخدادیاش . (اِخ ) بارتولومئو (فوت 1500 م .). دریانورد پرتغالی نخستین اروپایی بود که دماغه ٔ امید نیک را دور زد (1488 م .) و این مسافرت او راه دریایی هند را باز کرد،
راه آبیلغتنامه دهخداراه آبی . [ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درنقاط مختلف جهان برای ایجاد سهولت و سرعت در کار مسافرت یا حمل و نقل از اقیانوسها و دریاها و دریاچه هاو برخی از رودخان
کریستف کلمبلغتنامه دهخداکریستف کلمب . [ ک ِ ت ُ ک ُ ل ُ ] (اِخ ) از دریانوردان ایتالیائی است . در سال 1436م . در ژن متولد شد. پدرش موسوم به دومی نیگ کلمب نساج بود، پس از آن به تجارت نو
راه کشیدنلغتنامه دهخداراه کشیدن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساختن راه . (یادداشت مؤلف ). ساختن و بنا کردن راه میان شهرها و آبادی ها اعم از راه آهن و شوسه و جز آن . بشر از دیرباز، برای ت