مسافةلغتنامه دهخدامسافة. [ م َ ف َ ] (ع اِ) مسافت . سیفة. دوری راه و دوری میان دو منزل . (دهار). بعد و فاصله . ج ،مَساوف و مشهور چنین است که مسافة مقداری است از زمینی چنانکه گوین
مصافةلغتنامه دهخدامصافة. [ م ُ صاف ْ ف َ ] (ع مص ) صف بسته ایستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صف بسته ایستادن در جنگ . (ناظم الاطباء). با قوم صف کشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ا
مسافههفرهنگ مترادف و متضاد۱. دشنام دهی، ناسزاگویی، فحاشی ۲. دشنام دادن، سقط گفتن، فحش دادن ۳. سفاهت کردن، نادانی کردن ۴. شراب بارگی، شرابباره بودن، دائمالخمر بودن
مسافهةلغتنامه دهخدامسافهة. [ م ُ ف َ هََ ] (ع مص ) دشنام دادن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نادانی نمودن . (منتهی الارب ). مجاهله . || نشستن نزدیک خم و دن و شراب خوردن
مسافهتفرهنگ انتشارات معین(مُ فَ هَ) [ ع . مسافهة ] 1 - (مص م .) دشنام دادم . 2 - (مص ل .) نادانی کردن .
مسافهةلغتنامه دهخدامسافهة. [ م ُ ف َ هََ ] (ع مص ) دشنام دادن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نادانی نمودن . (منتهی الارب ). مجاهله . || نشستن نزدیک خم و دن و شراب خوردن
مسافهتفرهنگ انتشارات معین(مُ فَ هَ) [ ع . مسافهة ] 1 - (مص م .) دشنام دادم . 2 - (مص ل .) نادانی کردن .
مسافاتلغتنامه دهخدامسافات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مسافة. فاصله ها. بعدها. دوریها. رجوع به مسافة و مسافت شود.
مسافتلغتنامه دهخدامسافت . [ م َ ف َ ] (ع اِ) مسافة. بعد و دوری و فاصله . (ناظم الاطباء). و رجوع به مسافة شود. || یک جزء از راه و یا مسافرت و مقداری از امتداد راه . (ناظم الاطباء)