مساعیلغتنامه دهخدامساعی . [ م َ ] (ع اِ) مَساع . ج ِ مَسعاة. (اقرب الموارد). رجوع به مسعاة شود. || ج ِ مَسعی . (اقرب الموارد). رجوع به مسعی شود. || سعی و جهد و کوشش و سعی ها و کو
مساعیرلغتنامه دهخدامساعیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِسعار. (ناظم الاطباء). مساعر. || برانگیزندگان شدتهای حرب و اشتعال نایره ٔ آن و افروزش نارها : ابوعبداﷲ طائی با مساعیر عرب مقدمه ٔ لش
مساعیرلغتنامه دهخدامساعیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِسعار. (ناظم الاطباء). مساعر. || برانگیزندگان شدتهای حرب و اشتعال نایره ٔ آن و افروزش نارها : ابوعبداﷲ طائی با مساعیر عرب مقدمه ٔ لش
شکر اﷲ مساعیکملغتنامه دهخداشکر اﷲ مساعیکم . [ ش َ ک َ رَل ْ لا هَُ م َ ی َ ک ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای بپذیرد کارهای شما را. (یادداشت مؤلف ).
پلیس بینالمللInterpolواژههای مصوب فرهنگستاناتحادیۀ همکاری بینالمللی که براساس تشریک مساعی و همکاری متقابل دولتها برای مبارزه با جرایم و مجرمین بینالمللی و برقراری نظم و امنیت عمومی کشورها و استقرار عد
والدگری مقتدرانهauthoritative parentingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش والدگری مبتنی بر تشریک مساعی که در آن والد یا پرستار کودک را به خودمختاری و استقلال ترغیب میکند و درعینحال برخی محدودیتها را بر رفتار کودک اعمال می