لیفونلغتنامه دهخدالیفون . (اِخ ) لئون . فرزند هیتوم و هیتوم پادشاه ارمنستان صغیر معاصر اباقاخان والملک الظاهر بیبرس بود و لیفون در جمله ٔ قشون بیبرس به ولایت پدرش اسیر گردید و بر
ناصحلغتنامه دهخداناصح . [ ص ِ ] (ع ص ) نصیحت کننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة)(آنندراج ). پنددهنده . (ناظم الاطباء). اندرزگوینده . اندرزگو. واعظ. مذکر
ابراهیم بن سیارلغتنامه دهخداابراهیم بن سیار. [اِ م ِ ن ِ س َی ْ یا ] (اِخ ) النظّام البصری ، مکنی به ابواسحاق . پیشوای فرقه ٔ نظامیه ٔ معتزله ، از قدمای علماء بصره و یکی از ائمه ٔ معتزلیان
ابن مرزبانلغتنامه دهخداابن مرزبان . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن خلف بن المرزبان . او بطریقه و اسلوب احمدبن طاهر از ابناء خراسان میرفت و حافظ اخبار و اشعار و طرائف بود. و از