مساحةلغتنامه دهخدامساحة.[ م ِ ح َ ] (ع مص ، اِ) مساحه . مساحت . پیمودن زمین . (منتهی الارب ). زمین پیمودن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). ذرع کردن زمین . (اقرب ال
مسالةدیکشنری عربی به فارسیماده , جسم , ذات , ماهيت , جوهر , موضوع , امر , مطلب , چيز , اهميت , مهم بودن , اهميت داشتن
مساحتلغتنامه دهخدامساحت . [ م َ ح َ ] (ع مص ) مساحة. زمین پیمودن . (تاج المصادر بیهقی ). پیمودن زمین . زمین پیمایی . پیمایش . و رجوع به مساحة شود. || (اِ) سطح قسمتی معین از محوطه
عبدالغتنامه دهخداعبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی عجمی الشنشوری . وی فرضی و از فقهاء شافعیه و خطیب جامعه الازهر مصر بود. از تألیفات او است : قرة العینین فی مساحة ظ