مسابقةدیکشنری عربی به فارسیمباحثه وجدل کردن , اعتراض داشتن بر , ستيزه کردن , مشاجره , مسابقه , رقابت , دعوا
مسابقهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزمایش، آزمون، امتحان، کنکور ۲. پیشی، تاخت، رقابت، سبقت، همچشمی ۳. پیشی گرفتن، پیش افتادن، سبقت گرفتن ۴. تاختن ۵. جنگیدن
مسابقهدیکشنری فارسی به انگلیسیbout, competition, contention, contest, duel, event, gammy, gymkhana, match , meet, race, sport, wrestle
رینگفرهنگ انتشارات معین[ فر. ] (اِ.) 1 - میدان مسابقه مشت زنی که گرداگرد آن را طناب کشیده اند. 2 - حلقة چدنی که پیستون را روی سیلندر نگه می دارد و از ورود گاز به داخل کارتل یا روغن به
سکوی مشتزنیboxing ringواژههای مصوب فرهنگستانمحوطهای چهارگوش، معمولاً حدود یک متر بالاتر از سطح زمین، برای انجام مسابقۀ مشتزنی که اطراف آن با سه ردیف طناب موازی محصور است متـ . سکو ring 2
علملغتنامه دهخداعلم . [ ع ِ ] (ع مص ) دانستن . || یقین کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || دریافتن . (منتهی الارب ). ادراک . (اقرب الموارد). || است