مصلغتنامه دهخدامص . [ م َ ] (علامت اختصاری ) در این لغت نامه مخفف و رمز است مصدر را. رمز است کلمه وماده ای (مدخلی ) را که در این لغت نامه به صورت مصدر مورد بحث و معنی قرار می
مصلغتنامه دهخدامص . [ ](اِخ ) از نواحی دارابجرد بوده است . ابن بلخی گوید: حسو و دراکان و مص و رستاق الرستاق ، این جمله از نواحی دارابجرد است . (فارسنامه ٔ ابن بلخی چ اروپا ص 1
مثلغتنامه دهخدامث . [ م َ ] (اِ) شیره ٔ انگور و دوشاب و شیره ٔ خرما. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مَسَّفرهنگ واژگان قرآنرسيد - تماس پیدا کرد (کلمه مس که در لغت به معناي تماس گرفتن دو چيز با يکديگر است)
مس-امحةًلغتنامه دهخدامس-امحةً. [ م ُ م َ ح َ تَن ْ ] (ع ق ) از روی مسامحه . با سهل انگاری . با اهمال .
قِطْرِفرهنگ واژگان قرآنمس و يا روي مذاب (افراغ قطر در عبارت "أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً "به معناي ريختن آن به سوراخ و فاصلهها و شکافها است)