مزیللغتنامه دهخدامزیل . [ م ِزْ ی َ ] (ع ص ) مرد زیرک پاکیزه خوی . مزیال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
مزیللغتنامه دهخدامزیل . [ م ُ ] (ع ص ) دورکننده از جای . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دورکننده ٔ آثار چیزی . (آنندراج ) (غیاث ). ناسخ . (یادداشت به خط مرح
مزیللغتنامه دهخدامزیل . [ م ُ زَی ْ ی َ ] (ع ص ) جداشده و پراکنده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مزیللغتنامه دهخدامزیل . [ م ُ زَی ْ ی ِ ] (ع ص ) جدا کننده و پراکنده کننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مذیللغتنامه دهخدامذیل . [ م َ ] (ع ص ) بسیار تفته و بی قرار. (منتهی الارب ). مریضی که قرار و آرام ندارد و ضعیف است . (از اقرب الموارد). رجوع به مذل و مذال شود. || فاش کننده ٔ را
مذیللغتنامه دهخدامذیل . [ م ُ ذَی ْ ی َ] (ع ص ) درازدامن : رداء مذیل ؛ چادر درازدامان . (از منتهی الارب ). با دامن بلند. (یادداشت مؤلف ). طویل الذیل . (اقرب الموارد) (از متن ال
مذیلفرهنگ انتشارات معین(مُ ذَ یَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - دامن دار. 2 - کتاب یا رساله ای که در ذیل آن شرح داشته باشد.
مذیلفرهنگ انتشارات معین(مَ ذَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - کسی که دامن جامه را بلند سازد. 2 - آنکه بر مطلبی یا کتابی ذیلی نویسد.
تجنیس مزیللغتنامه دهخداتجنیس مزیل . [ ت َ س ِ م ُ زَی ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دوم [ از نوع ششم ، تجنیس بالتخلیه ] مزیل ، که آن در حرف اول متغایر و در بواقی متوافق باشد، چنانکه
تجنیس مزیللغتنامه دهخداتجنیس مزیل . [ ت َ س ِ م ُ زَی ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دوم [ از نوع ششم ، تجنیس بالتخلیه ] مزیل ، که آن در حرف اول متغایر و در بواقی متوافق باشد، چنانکه
کافةلغتنامه دهخداکافة. [ کاف ْ ف َ ] (ع ق ) بمعنی همه ، صاحب «مزیل الاغلاط» نوشته است که این لفظ در عربی منون استعمال شود، لیکن در فارسی بی تنوین (و با کسره ٔ اضافه ) آید. (آنند
مزیاللغتنامه دهخدامزیال . [ م ِزْ ] (ع ص ) مرد زیرک پاکیزه خوی . مِزْیَل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || آمیزنده ٔ امور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا
تجنیس بالتخلیةلغتنامه دهخداتجنیس بالتخلیة. [ ت َ بِت ْ ت َ ی َ ] (ع اِ مرکب ) دو کلمه که مشابهت داشته باشند جز در حرف اول یا وسط یا آخر. صاحب آنندراج گوید: نوع ششم تجنیس بالتخلیه یعنی تجا
تابینلغتنامه دهخداتابین . (اِ) در پی چیزی شدن و پس چیزی رفتن از صراح و منتخب . و صاحب مزیل الاغلاط نوشته که این مصدر است بر وزن تفعیل بمعنی پیروی ، مگر استعمال این مصدر بمعنی اسم