مزیرگانلغتنامه دهخدامزیرگان . [ م ُ ] (اِخ ) شهرکی است آبادان به ناحیت پارس میان پسا و داراگرد. (حدود العالم ص 134). شهرکی است به ناحیت پارس اندر میان کوه ، سردسیر،با هوای درست و ن
میرگانلغتنامه دهخدامیرگان . (اِخ ) دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج ، واقع در 7هزارگزی خاور روانسر با 171 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ قره سو روانسر و آب برف و باران و راه آن ماشی
میرگانلغتنامه دهخدامیرگان . (اِخ ) دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج ، واقع در 7هزارگزی خاور روانسر با 171 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ قره سو روانسر و آب برف و باران و راه آن ماشی
طاق کسریلغتنامه دهخداطاق کسری . [ ق ِ ک ِ س را ] (اِخ ) مشهورترین بنائی که پادشاهان ساسانی ساخته اند. قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانه ٔ آن در محله