لغتنامه دهخدا
مزامیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِزمار. نای هاو دف ها یا سرود و آواز نیکو. (از منتهی الارب ). || نی ها که آن را می نوازند. || در عرف جمع ساز مطربان را گویند. (آنندراج ) : به نغمه های مزامیر عشق او مستم شراب وصلت دایم مرا شده ست حلال . <p class="