مزوردیکشنری عربی به فارسیداراي اعتبار مشکوک , ساختگي , جعلي , قلب , بدلي , بدل , الکي , نادرست , حرامزاده
مذورلغتنامه دهخدامذور. [ م ُذْ وِ] (ع ص ) ترساننده . (آنندراج ). نعت فاعلی است از اذارة، به معنی ترساندن و رماندن . رجوع به اذارة شود.
مضورلغتنامه دهخدامضور. [ م ُ ] (ع مص ) زبان گز شدن شیر. (تاج المصادر بیهقی ). ترشو شدن شیر. (المصادر زوزنی ). ترش و زبان گز گردیدن شیر. || سخت سپید گشتن . (منتهی الارب ) (آنندرا
مزورهلغتنامه دهخدامزوره . [ م ُ زَوْ وَ رَ ] (از ع ، اِ) مزورة. آنچه از قسم غذا برای تسلی بیمار پزند و طعام نرم که مریض را دهند. (آنندراج ). غذای بی گوشت و مراد بازی دادن مریض اس
مزورانهلغتنامه دهخدامزورانه . [ م ُ زَوْ وِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی تزویر. رجوع به تزویر و مزوِّر شود.
مزورهلغتنامه دهخدامزوره . [ م ُ زَوْ وَ رَ ] (از ع ، اِ) مزورة. آنچه از قسم غذا برای تسلی بیمار پزند و طعام نرم که مریض را دهند. (آنندراج ). غذای بی گوشت و مراد بازی دادن مریض اس
مزورانهلغتنامه دهخدامزورانه . [ م ُ زَوْ وِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی تزویر. رجوع به تزویر و مزوِّر شود.