مزلللغتنامه دهخدامزلل . [ م ُ زَل ْ ل ِ ] (ع ص ) مرد بسیاراحسان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مذلللغتنامه دهخدامذلل . [ م ُ ذَل ْ ل َ ] (ع ص ) نعت مفعولی است ازتذلیل . رجوع به تذلیل شود. || رام . مطیع.(ناظم الاطباء). رجوع به تذلیل شود : قبایل مغول قومی به اختیار و قومی ب
مذلللغتنامه دهخدامذلل . [ م ُ ذَل ْ ل ِ ] (ع ص ) خوارکننده . حقیرکننده . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). نعت فاعلی است از تذلیل . رجوع به تذلیل شود. || آنکه خوشه های خرمابن را بر
مذلللغتنامه دهخدامذلل . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) کسی که صاحب یاران خوار گردد. (آنندراج ). نعت فاعلی است از اذلال به معنی خوار کردن و خوار داشتن . رجوع به اذلال شود.
loggerheadsدیکشنری انگلیسی به فارسیدروازه بان، احمق، لاک پشت دریایی، نوعی اردک دریایی، انواع مرغان مگسخوار، نوعی افت پنبه، گیاهان جنس قنطوریون، کله خشک
loggerheadدیکشنری انگلیسی به فارسیدروازه بان، احمق، لاک پشت دریایی، نوعی اردک دریایی، انواع مرغان مگسخوار، نوعی افت پنبه، گیاهان جنس قنطوریون، کله خشک