مزغللغتنامه دهخدامزغل . [ م َغ َ ] (اِ) روزنه ٔ دراز وباریک در دیوار حصارهای قرون وسطی برای انداختن تیرو کشکنجیر. مزقل . سوراخهائی که در باره کنند افکندن تیر را. (یادداشت به خط
مزغللغتنامه دهخدامزغل . [ م َغ َ ] (اِ) روزنه ٔ دراز وباریک در دیوار حصارهای قرون وسطی برای انداختن تیرو کشکنجیر. مزقل . سوراخهائی که در باره کنند افکندن تیر را. (یادداشت به خط
کوةدیکشنری عربی به فارسیشاه نشين , الا چيق , تو رفتگي در ديوار , طاقچه , توي ديوار گذاشتن , پنجره کشتي يا هواپيما , دريچه , مزغل , سوراخ برج