مزرقاتلغتنامه دهخدامزرقات . [ م َ رَ ] (ع اِ) ج ِ مزرقة. مقاسم میاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مزرقة شود.
مرقاتلغتنامه دهخدامرقات . [ م ِ / م َ ] (ع اِ) مرقاة. نردبان و زینه . (غیاث ). پایه . زینه . پله ٔ نردبان . درجه . سُلَّم . پله . پلکان . رجوع به مرقاة شود : و اوتاد طالع از درجا
مشرقاتلغتنامه دهخدامشرقات . [ م ُ رِ ] (ع ص ، اِ) چیزهای روشن . || کنایه از ستارگان . (آنندراج ). و رجوع به مُشرق شود.
معرقاتلغتنامه دهخدامعرقات . [ م ُ ع َرْ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معرقة. داروهایی خوی آور. ادویه ای که عرق از مسامات برآرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مُعَرِّق و معرقة شود.
مزرقةلغتنامه دهخدامزرقة. [ م َ رَ ق َ ] (ع اِ) مَقسَم میاه . ج ، مزرقات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مزرقات شود.
مرقاتلغتنامه دهخدامرقات . [ م ِ / م َ ] (ع اِ) مرقاة. نردبان و زینه . (غیاث ). پایه . زینه . پله ٔ نردبان . درجه . سُلَّم . پله . پلکان . رجوع به مرقاة شود : و اوتاد طالع از درجا
مشرقاتلغتنامه دهخدامشرقات . [ م ُ رِ ] (ع ص ، اِ) چیزهای روشن . || کنایه از ستارگان . (آنندراج ). و رجوع به مُشرق شود.
معرقاتلغتنامه دهخدامعرقات . [ م ُ ع َرْ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معرقة. داروهایی خوی آور. ادویه ای که عرق از مسامات برآرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مُعَرِّق و معرقة شود.