مزدبگیرلغتنامه دهخدامزدبگیر. [ م ُ ب ِ ] (نف مرکب ) اجیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مزدور که در قبال کاری که انجام می دهد اجرت دریافت می کند و سهیم در کار است اما از درآمد سهم ب
مزدگیرلغتنامه دهخدامزدگیر. [ م ُ ] (نف مرکب ) مزد گیرنده . گیرنده ٔ پاداش و اجرت . که در برابر انجام کاری پاداش و مزد گیرد. اجرت گیرنده . پاداش گیرنده . دریافت کننده ٔ اجرت .
مزدگیرانلغتنامه دهخدامزدگیران . [ م ُ ] (اِ مرکب ) تصحیف مردگیران . رجوع به مردگیران شود. || ج ِ مزدگیر. دریافت کنندگان اجرت و اجر و مزد. مزدوران . رجوع به انجمن آرای ناصری در برابر
جشن مزدگیرانلغتنامه دهخداجشن مزدگیران . [ ج َ ن ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جشن مردگیران . جشن مژدگیران . رجوع به جشن مردگیران و مردگیران در همین لغت نامه شود.
پرولتاریاproletariatواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی مارکسیستی برای طبقۀ کارگرِ مزدبگیر که دارای وسیلۀ تولید نیست و برای تأمین زندگی نیروی کار خود را میفروشد