مزدبرلغتنامه دهخدامزدبر. [ م ُ ب َ ] (نف مرکب ) مزدور. و آن را مزدبره و مزده بر نیز گویند. (آنندراج ). کسی که کار می کند و اجرت می گیرد. اجیر. مزدور. (ناظم الاطباء). رجوع به مزدو
مزدبریلغتنامه دهخدامزدبری . [ م ُ ب َ ] (حامص مرکب ) مزد بردن . پاداش گرفتن . به سزا رسیدن ثواب و کرفه یافتن : مهر و کینش دو گره را سبب مزدبری است این شود زین به بهشت آن شود از آن
مزدبریلغتنامه دهخدامزدبری . [ م ُ ب َ ] (حامص مرکب ) مزد بردن . پاداش گرفتن . به سزا رسیدن ثواب و کرفه یافتن : مهر و کینش دو گره را سبب مزدبری است این شود زین به بهشت آن شود از آن
سرمایهداریcapitalismواژههای مصوب فرهنگستاننظامی اقتصادی مبتنی بر کارِ مزدبرانه و تولید محصول و عرضۀ خدمات برای فروش و مبادله و به دست آوردن سود در ابعادی فراتر از تأمین نیازهای بلافصل تولیدکننده
مزده برلغتنامه دهخدامزده بر. [ م ُ دَ / دِ ب َ ] (نف مرکب ) مزدور. اجیر. (برهان ) (آنندراج ). مزدبر. مزدور. (ناظم الاطباء). مزده برنده . اجرت گیرنده . رجوع به مزدبر و مزدور شود.
مزدورفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کسی که برای دیگری کار میکند و مزد میگیرد؛ مزدبر؛ مزدگیر.۲. [قدیمی] کارگر.