لغتنامه دهخدا
زبرج . [ زِ رِ ] (ع اِ) آرایش ازنگار و جواهر و جز آن : زبرج . مزبرج ؛ مزین . (منتهی الارب ). زینت و آرایش از قماش و جواهر. (غیاث اللغات ).آرایش . (مهذب الاسماء) (بحر الجواهر). زینت از وشی یا گوهر و مانند آن . (اقرب الموارد). زینت ، از وشی یاگوهر و مانند آن . و این سخن از جوهر