مریم نفسلغتنامه دهخدامریم نفس . [ م َرْ ی َ ن َ ] (ص مرکب ) دارای نفسی چون مریم پاک و با عصمت : شاه جبریل جان مریم نفس که مسیح کرم زمانه ٔ اوست .خاقانی .
مریملغتنامه دهخدامریم . [ م َرْ ی َ ] (اِ) (گل ...) گلی است که برگ و کونه و پیاز آن چون نرگس است و برگهای آن از نرگس باریکتر و سخت تر است و گل آن سفید و بسیار معطر است . گیاهی ا
مریملغتنامه دهخدامریم . [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) نام مادر عیسی مسیح علیه السلام و او دختر عمران بن ماثان و مادرش حِنَّة بود. بعضی نام پدر او را یواکیم نوشته اند. لقبش عذراء و بتول ا
مریملغتنامه دهخدامریم . [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) برحسب روایات نام دختر قیصر روم است که پدرش او را به تزویج خسرو پرویز در آورد و او مادر شیرویه بود. نظامی نیز در داستان خسرو و شیرین
مریملغتنامه دهخدامریم . [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهار اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، در 29هزارگزی جنوب غربی قره آغاج و 52هزارگزی شمال شرقی راه شاهین دژ به میا
مریملغتنامه دهخدامریم . [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) نام مادر عیسی مسیح علیه السلام و او دختر عمران بن ماثان و مادرش حِنَّة بود. بعضی نام پدر او را یواکیم نوشته اند. لقبش عذراء و بتول ا
احیاءلغتنامه دهخدااحیاء. [ اِح ْ ] (ع مص ) اِحیا. زنده گردانیدن . زنده کردن : و تواتر دخلها و احیاء اموات و ترفیه ایشان به عدل متعلق است . (کلیله و دمنه ).از مثال شه امید مرده ٔ
مسیحلغتنامه دهخدامسیح . [ م َ ] (اِخ ) نام حضرت عیسی (ع ) بدان جهت که متبرک آفریده شده . (ناظم الاطباء).لقب حضرت عیسی علیه السلام ، زیرا که آن حضرت دوست حق بودند و از باعث تجرد
روانلغتنامه دهخداروان . [ رَ / رُ ] (اِ) جان . (فرهنگ اسدی ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روح .(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : جان را سه گفت هر کس و زی من یک
مریم کدهلغتنامه دهخدامریم کده . [ م َرْ ی َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ مریم . جایگاه مریم : در آب خضر آتش زده خمخانه زو مریم کده هم حامل روح آمده هم نفس عذرا داشته .خاقانی .