مریسیةلغتنامه دهخدامریسیة. [ م َ سی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از مسلمانان که نسبت به عبدالرحمن مریسی دارند و قائل به ارجاء هستند. رجوع به مریسی شود.
مریسیةلغتنامه دهخدامریسیة. [ م َ سی ی َ ](ص نسبی ، اِ) باد جنوب که از جانب مریس آید، و مریس در ادنای بلاد نوبه قرار دارد. (از اقرب الموارد).
مرسیهلغتنامه دهخدامرسیه . [ م ُ ی َ ] (اِخ ) شهری است از اعمال قرمونه در اندلس . (از معجم البلدان ). شهری به جنوب شرقی اسپانیا. (رحله ٔ ابن جبیر). شهری است بر کرانه ٔ خلیج دریای
مریسیعلغتنامه دهخدامریسیع. [ م ُ رَ ] (اِخ ) مصغر مرسوع . نام چاهی یا آبی بنی خزاعه را، بر یک روزه راه از فرع ، و غزوه ٔ بنی المصطلق را غزوه ٔ مریسیع نیز نامند. (از منتهی الارب ).
مریمیهلغتنامه دهخدامریمیه . [ م َرْ ی َ می ی َ / ی ِ ] (اِ) مریم گلی که گیاهی است . رجوع به مریم گلی شود
مرمسیةلغتنامه دهخدامرمسیة. [ م َ م َ سی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهماالسلام . (الفهرست ابن الندیم ).
بشر مریسیلغتنامه دهخدابشر مریسی . [ ب ِ رِ م َ ] (اِخ ) فقیه ، متکلم و از مرجئان بود و طایفه ٔ مریسیه از مرجئه به وی منسوبند. نسبت وی بدروازه ٔ مریس در بغداد است و در همانجا درگذشت .
مریسیلغتنامه دهخدامریسی .[ م َ ] (اِخ ) بشربن غیاث بن ابی کریمة مشهور به عبدالرحمان مریسی و مکنی به ابوعبدالرحمن . از فقهای معتزلی بود و اطلاعی در فلسفه نیز داشت . فرقه ٔ مریسیة
ابوعبدالرحمنلغتنامه دهخداابوعبدالرحمن . [ اَ ع َ دِرْ رَ ما ] (اِخ ) بشربن غیاث بن ابی کریمةالمریسی . فقیه و متکلم حنفی از موالی زیدبن الخطاب . او فقه از قاضی ابویوسف حنفی فرا گرفت .لکن
مرسیهلغتنامه دهخدامرسیه . [ م ُ ی َ ] (اِخ ) شهری است از اعمال قرمونه در اندلس . (از معجم البلدان ). شهری به جنوب شرقی اسپانیا. (رحله ٔ ابن جبیر). شهری است بر کرانه ٔ خلیج دریای