مرکز اثرانگشتcoreواژههای مصوب فرهنگستانکانون تقریبی الگوی لبههای سایشی (friction ridges) اثرانگشت متـ . مرکز
مرکزدیکشنری عربی به فارسیمرکز , ميان , وسط ونقطه مرکزي , درمرکز قرار گرفتن , تمرکز يافتن , متمرکز کردن , تمرکز دادن , تغليظ
مرکزفرهنگ مترادف و متضاد۱. بین، میان، میانه، وسط ۲. پایگاه، جایگاه، قرارگاه، محفل ۳. محور ۴. کانون ۵. قلب
اثرانگشت کمانی سادهplain arch fingerprintواژههای مصوب فرهنگستاننوعی الگوی اثرانگشت که در آن لبههای سایشی (friction ridges) از یک طرف وارد و با حرکت روبهبالا در مرکز طرف دیگر، خارج میشوند متـ . کمانی ساده plain arch
اثرانگشت کمانی خیمهایtented arch fingerprintواژههای مصوب فرهنگستاننوعی الگوی اثرانگشت که لبههای سایشی (friction ridges) آن، مانند اثرانگشت کمانی ساده، ازطرفی به طرف دیگر میروند، ولی حرکت روبهبالا و کاملاً مشهودی در مرکز دار