مرکزیةلغتنامه دهخدامرکزیة. [ م َ ک َ زی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث مرکزی . منسوب به مرکز. رجوع به مرکز و مرکزی شود.
مرکزیلغتنامه دهخدامرکزی . [ م َ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به مرکز. رجوع به مرکز شود.- حکومت مرکزی ؛ حکومت و دولتی که در مرکز یک مملکت تشکیل گردد.- هسته ٔ مرکزی ؛ قلب و واسطةالعقد و نقطه ٔ میانی چیزی ، یا چیزی و کسی که سلسله جنبان و متکای عم