مروضلغتنامه دهخدامروض . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر روض و ریاضة. رجوع به روض و ریاضة شود. || فرس مروض ؛ اسب رام کرده . (منتهی الارب ). مطیع و مسخر شده و راه رفتن را آموخته
مروضلغتنامه دهخدامروض . [ م ُ رَوْ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترویض . رجوع به ترویض و مَروض شود.ریاضت داده شده . (غیاث ) (آنندراج ). کره اسب مطیع و مسخرشده و راه رفتن را آمو
مروضلغتنامه دهخدامروض . [ م ُ رَوْ وِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ترویض . رجوع به ترویض شود. ریاضت دهنده . (غیاث ) (آنندراج ).
مروزلغتنامه دهخدامروز. [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مرز، به معنی بازدارنده ٔآب . (از اقرب الموارد از لسان ). رجوع به مرز شود.
مروذلغتنامه دهخدامروذ. [ م َرْ رو ] (اِخ ) مدغم مروالروذ است و جمیع اهل خراسان آن را چنین تلفظ کنند. (از معجم البلدان ). رجوع به مروالرود شود. این نام در شعر ذیل از سنائی (دیوان
مروضةلغتنامه دهخدامروضة. [ م َ ض َ ] (ع ص ) مؤنث مروض ، نعت مفعولی از روض و ریاضة. رجوع به مروض و روض و ریاضة شود. ناقة مروضة؛ شتر ماده ٔ رام کرده . (منتهی الارب ).
مروضةلغتنامه دهخدامروضة. [ م َ ض َ ] (ع ص ) مؤنث مروض ، نعت مفعولی از روض و ریاضة. رجوع به مروض و روض و ریاضة شود. ناقة مروضة؛ شتر ماده ٔ رام کرده . (منتهی الارب ).
ابوالرضالغتنامه دهخداابوالرضا. [ اَ بُرْ رِ ] (اِخ )فضل اﷲ (سید...) بن علی بن عبیداﷲ راوندی کاشانی . عالمی شیعی . بارع در فنون ادب و ماهر در علوم حدیث و فقه . ذکر او در کتاب سمعانی
زبل الدجاجلغتنامه دهخدازبل الدجاج . [ زِ لُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) فضله ٔ مرغ . ذرق الدجاج . خرء الدجاج . سرگین مرغ . بیرونی ذیل خرو آرد: سرگین مرغ خناق را که از خوردن سماروغ حادث شود سو
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی مافروخی مکنی به ابوالفتح . مؤلف کتاب محاسن اصفهان او را در زمره ٔ متقدمین اهل ادب اصفهان یاد کند و گوید: استاد ابوالفتح احمدبن