مرغةلغتنامه دهخدامرغة. [ م َ غ َ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر مرغ . (از اقرب الموارد). رجوع به مرغ شود. || مرغزار بسیارگیاه . (منتهی الارب ).روضه یا روضه ٔ پر گیاه و نبات . (ا
مرده خوارفرهنگ انتشارات معین( ~. خا) (ص فا.) 1 - لاشخور. 2 - کسی که برای خوردن غذا در مراسم ختم و عزاداری شرکت می کند.
مرده ریفرهنگ انتشارات معین( ~. رِ) (اِ مر.) = مردری : 1 - مرده ریگ ، میراث . 2 - مجازاً پست ، ناچیز، فرومایه .
مرغةلغتنامه دهخدامرغة. [ م َ غ َ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر مرغ . (از اقرب الموارد). رجوع به مرغ شود. || مرغزار بسیارگیاه . (منتهی الارب ).روضه یا روضه ٔ پر گیاه و نبات . (ا
یاق یازرلغتنامه دهخدایاق یازر. [ ] (اِخ ) حصاری نزدیک مرغه در نواحی مرو بوده است : بهاءالملک با جمعی انبوه از بزرگان و سپاهیان استعداد تمام بجای آوردند و چون بقلعه ٔ «مرغه یا مرغز»