مرغنلغتنامه دهخدامرغن . [ م ُ رَغ ْ غ َ ] (ص ) ظاهراً از کلمه ٔ روغن ساخته شده است یعنی روغن دار و آلوده به چربی . أرقن الطعام ؛ نیک مرغن کرد آن را. (منتهی الارب )؛ یعنی آلوده
مرقنلغتنامه دهخدامرقن . [ م َ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 46هزارگزی جنوب شرقی درمیان و 6هزارگزی جنوب شرقی دستگرد. آب آن از قنات و
مرقنلغتنامه دهخدامرقن . [ م ُ رَق ْ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ترقین . رجوع به ترقین شود. || کاتب و نویسنده . مرقم . (از اقرب الموارد). و رجوع به مرقم شود.
حسین مرغنیلغتنامه دهخداحسین مرغنی . [ ح ُ س َ ن ِ م َ غ َ ] (اِخ ) ابن محمد ثعالبی مرغنی مکنی به ابومنصور مورخ معاصر محمود سبکتکین غزنوی . او راست : «الغرر فی سیر الملوک و اخبارهم ».
جزایر بنی مرغنایلغتنامه دهخداجزایر بنی مرغنای . [ ج َ ی ِ رِ ب َ م َ غ َ ] (اِخ ) رجوع به جزائر بنی مرغنای شود.
جزائر بنی مرغنایلغتنامه دهخداجزائر بنی مرغنای . [ ج َ ءِ رِ ب َ م َ غ َ ] (اِخ ) شهریست به مغرب . (منتهی الارب ).
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) عثمان مرغنی جد اعلای کرتها:... جد اعلای کرتها شخصی بوده است موسوم به تاج الدین عثمان مرغنی که برادرش عزالدین عمر مرغنی در نزد سلط