مرغملغتنامه دهخدامرغم . [ م ُ غ َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ارغام . رجوع به ارغام شود. || آنکه بینی وی بر خاک مالیده شده باشد. (ناظم الاطباء).
مرغملغتنامه دهخدامرغم . [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از مصدر ارغام . رجوع به ارغام شود. || آنکه بینی کسی را به خاک میمالد. (ناظم الاطباء).
مرقملغتنامه دهخدامرقم . [ م ِ ق َ ] (ع اِ) قلم .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مکواة وآلت داغ کردن . ج ، مَراقم . (اقرب الموارد). || آنچه بوسیله ٔ آن بر نان نقش کنند. (از لسا
مرقملغتنامه دهخدامرقم . [ م ُ رَق ْ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ترقیم . رجوع به ترقیم شود. || کاتب و نویسنده . مرقن . (از لسان ).
مرغمةلغتنامه دهخدامرغمة. [ م َ غ َ م َ ] (ع اِ) سختی و ناپسندی . (از منتهی الارب ). کره و اکراه . (از اقرب الموارد). رغم . و رجوع به رغم شود. || بازیی است مر عربان را. (منتهی الا
مرغمةلغتنامه دهخدامرغمة. [ م َ غ َ م َ ] (ع مص ) مصدر میمی است به معنای رغم . (ناظم الاطباء). رجوع به رغم شود.
مردم شناسیفرهنگ انتشارات معین( ~ . ش )(حامص .) 1 - شناختن اخلاق و آداب مردمان . 2 - علمی است که انسان را در سلسلة حیوانات مورد مطالعه قرار می دهد و از نژادهای مخلف انسان و طرز زندگی و وضع
مرغمةلغتنامه دهخدامرغمة. [ م َ غ َ م َ ] (ع اِ) سختی و ناپسندی . (از منتهی الارب ). کره و اکراه . (از اقرب الموارد). رغم . و رجوع به رغم شود. || بازیی است مر عربان را. (منتهی الا
مرغمةلغتنامه دهخدامرغمة. [ م َ غ َ م َ ] (ع مص ) مصدر میمی است به معنای رغم . (ناظم الاطباء). رجوع به رغم شود.
مراغملغتنامه دهخدامراغم . [ م َ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ مَرغَم و مِرغَم به معنی بینی . (از متن اللغة). رجوع به مرغم شود.
ناپسندیلغتنامه دهخداناپسندی . [ پ َ س َ ] (حامص مرکب ) رغم . مرغمه . (منتهی الارب ). عدم قبول . عدم مطبوعیت . نامطبوعی . (ناظم الاطباء). نپسندیدن . پسند نکردن : اگرم نمی پسندی بدهم