مرضاةلغتنامه دهخدامرضاة. [ م َ ] (ع مص ) خشنود گردیدن . (منتهی الارب ). خشنود شدن و پسندیدن . (دهار). خشنود گردیدن و پسند کردن چیزی را و قناعت کردن . (آنندراج ). || (اِمص ) مرضات
مرضعةلغتنامه دهخدامرضعة. [ م ُ ض ِ ع َ ] (ع ص ، اِ) زنی که پستان خود رادر دهان کودک گذاشته باشد. (از اقرب الموارد). زنی شیردهنده . (دهار). ج ، مرضعات ، مَراضع. (اقرب الموارد).زنی
مرضعةلغتنامه دهخدامرضعة. [ م ِ ض َ ع َ ] (ع اِ) آنچه از آن کودک شیر میخورد. ج ، مراضع. (ناظم الاطباء).
مرزئةلغتنامه دهخدامرزئة. [ م َ زِ ءَ ] (ع اِ) مصیبت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رُزء. رزیة. رزیئة. مصیبت از دست دادن عزیزان . (از متن اللغة). || (مص ) رسیدن از مال خود خیر ر
مرضاتلغتنامه دهخدامرضات .[ م َ ] (ع اِمص ) مرضاة. رضا. خشنودی . خشنود شدن . ورجوع به مرضاة شود : و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اﷲ و اﷲ رؤوف بالعباد. (قرآن 207/2). رعایت ر
رضاءلغتنامه دهخدارضاء. [ رِ ] (ع مص ) مصدر به معنی مرضاة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). صواب و خشنودی خواستن . (از اقرب الموارد). از یکدیگر خشنود شدن . (منتهی الارب ).
مسخطةلغتنامه دهخدامسخطة. [ م َ خ َ طَ ] (ع اِ) آنچه سبب سخط و خشم گردد: البر مرضاة للرب مسخطة للشیطان . (از اقرب الموارد).
تفسیرلغتنامه دهخداتفسیر. [ ت َ ] (ع مص ) هویدا کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آنچه که معنی را روشن کند. (مهذب الاسماء). ترجمه . (از المنجد). پیدا و آشکار کردن و بیان