مرشوشلغتنامه دهخدامرشوش . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از رَش ّ. رجوع به رش شود. || چکیده شده و پاشیده شده از آب و غیر آن . (غیاث ) (آنندراج ). || افشانده شده . (ناظم الاطباء). || ا
آبزدهلغتنامه دهخداآبزده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آب برافشانده . مرشوش . مرشوشه : درِ سرای مغان رُفته بود و آب زده نشسته پیر و صلایی بشیخ و شاب زده .حافظ.