لغتنامه دهخدا
مرسب . [ م ِ س َ ] (ع ص ، اِ) مرد عاقل و بردبار. (منتهی الارب ). || رَسَب ، یعنی شمشیر که در زخمگاه پنهان گردد؛ ضربت رأسه بالمرسب . (از اقرب الموارد). شمشیر درگذرنده از چیزی که بر آن برخورد. (ناظم الاطباء). ج ، مَراسب . (اقرب الموارد). || (اِخ ) نام شمشیر نبی (ص ) یا آن یکی