مرثلغتنامه دهخدامرث . [ م َ ] (ع مص ) اندرآب آغشتن . (تاج المصادر بیهقی ). نان در آب آغشتن . (زوزنی ). تر نهادن خرما را در آب و جز آن . (ازمنتهی الارب ). در آب خیساندن . || مال
مرثلغتنامه دهخدامرث . [ م َ رِ ] (ع ص ) مرد شکیبا و بردبار بر خصومت و نزاع . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صبور و حلیم . (از متن اللغة).
مرثلغتنامه دهخدامرث . [ م ُ رِث ث ] (ع ص ) رجل مرث ؛ مرد خداوند ریسمان کهنه و رخت کهنه . (ناظم الاطباء). مرد کهنه رسن و کهنه رخت . (آنندراج ) (منتهی الارب ). آن که حبل و ریسمان
مرثلغتنامه دهخدامرث .[ م َ رَ ] (ع مص ) بردبار گشتن . شکیبا گردیدن . (از منتهی الارب ). صبر و حلم ورزیدن . (از متن اللغة). در برابر دشمنان صبور و حلیم گردیدن . (از اقرب الموارد
مِرسMERSواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بیماری حاد و شدید تنفسی که عامل آن ویروسی از خانوادة کرونا است و اولین بار در سال 2012 در عربستان سعودی گزارش شد ص.ک. نشانگان تنفسی خاورمیانهای Middle Ea
مرسةلغتنامه دهخدامرسة. [ م َ رَ س َ ] (ع اِ) رسن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یک قطعه از مَرَس . ج ، مَرَس . جج ، اَمراس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مرسدهفرهنگ نامها(تلفظ: mersede) [مِرس = نام درختی ، راش (فاگوس سیلواتیکا) + ده (پسوند مکان)] ، جنگل راش ، جای روئیدن راش ؛ (به مجاز) زیبا ، با طراوت و خرم .(؟)