مرزرودلغتنامه دهخدامرزرود. [ م َ ] (اِخ ) دهی است مرکز دهستان میشه پاره بخش کلیبر شهرستان اهر آذربایجان در 21هزارگزی جنوب کلیبر آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافی
مرورودلغتنامه دهخدامرورود. [ م َرْوْ ] (اِخ ) رودخانه ٔ مرغاب است و شهر مرو در کنار آن واقع شده است . (برهان ) (آنندراج ) (از جهانگیری ).
مرورودلغتنامه دهخدامرورود. [ م َرْوْ ] (اِخ ) شهری است [ به خراسان ] با نعمت و آبادان و بر دامن کوه نهاده است و میوه ٔ بسیار، و رود مرو بر کران او بگذرد. (حدود العالم ). موضعی به
مزرودلغتنامه دهخدامزرود. [ م َ ] (ع ص ) حلق خبه کرده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
عمر مرورودیلغتنامه دهخداعمر مرورودی . [ ع ُ م َ رِ م َرْوْ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالدبن عبدالملک مرورودی یا مروالرودی . مشهور به ابن خالد. وی نواده ٔ خالد است که متصدی امر رصد زمان مأمو
میشه پارهلغتنامه دهخدامیشه پاره . [ ش َ رَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش کلیبر شهرستان اهر. این دهستان در قسمت باختری بخش واقع و هوای آن نسبتاً معتدل و آب دیه های آن ا
مرورودلغتنامه دهخدامرورود. [ م َرْوْ ] (اِخ ) رودخانه ٔ مرغاب است و شهر مرو در کنار آن واقع شده است . (برهان ) (آنندراج ) (از جهانگیری ).
مرورودلغتنامه دهخدامرورود. [ م َرْوْ ] (اِخ ) شهری است [ به خراسان ] با نعمت و آبادان و بر دامن کوه نهاده است و میوه ٔ بسیار، و رود مرو بر کران او بگذرد. (حدود العالم ). موضعی به
مزرودلغتنامه دهخدامزرود. [ م َ ] (ع ص ) حلق خبه کرده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).