مرزبانلغتنامه دهخدامرزبان . [ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) حاکمی که در سرحد باشد. (اوبهی ). حاکم و میر سرحد. (جهانگیری ). سرحددار. صاحب طرف .طرفدار. حافظ مرز و ثغر و حدود. که محافظت نواحی مرزی و طرفی از مملکت با اوست . حافظ الحد : به هرمرز بنشاند یک مرزبان بدان تا ن
مرزبانلغتنامه دهخدامرزبان . [ م َ ] (اِخ ) ابن عضدالدوله ابوکالیجار ملقب به صمصام الدوله پسر و جانشین عضدالدوله ٔ دیلمی و از امیران سلسله ٔ بویه است (372 - 379 هَ . ق ).میان او و برادرش ابوالفوارس شیر ذیل ملقب به شرف الدوله در
مرزبانلغتنامه دهخدامرزبان . [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مسافر معروف به سالار یا سلار از سرداران دیلم و از خاندان آل مسافر (سالاریان ) است که از حدود اواخر قرن سوم هجری در نواحی شمال غربی قزوین و طارم و زنجان استیلائی یافته و با دیلمیان حستانی وصلت کرده بودند و اولین امیر مشهورشان محمدبن مسافر است
مرزبانلغتنامه دهخدامرزبان . [ م َ ] (اِخ ) ابوکالیجار مرزبان ملقب به عمادالدوله عزّالملوک پسر سلطان الدوله پسر بهاءالدوله پسر عضدالدوله دیلمی است از سلسله ٔ آل بویه که از (415 تا 440 هَ . ق .) در عراق و فارس حکومت کرده است و در
مرزبانلغتنامه دهخدامرزبان . [ م َ ] (اِخ ) اسپهبد مرزبان بن رستم بن شهریار بن شروین بن رستم بن سرخاب بن قارن . مؤلف کتاب مرزبان نامه است ، همانکه بعدها سعدالدین وراوینی آن را از لهجه ٔ طبری به فارسی دری نقل کرد. مرزبان یکی از ملوک طبرستان و از خاندان آل باوند است .
پیر مرزبانلغتنامه دهخداپیر مرزبان . [ م َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان . واقع در 30هزارگزی جنوب قیدار سر راه عمومی زنجان - همدان . کوهستانی ، سردسیر. دارای 499 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات
ابن مرزبانلغتنامه دهخداابن مرزبان . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) ابواحمد عبدالرحیم بن علی بن مرزبان فارسی . در علوم شرعیه و طب بارع بود و در دولت آل بویه قضاء شوشتر و ریاست بیمارستان بغداد داشت . وفات بجمادی الاولای سال 396 هَ .ق . (از قفطی ).
ابن مرزبانلغتنامه دهخداابن مرزبان . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن خلف بن المرزبان . او بطریقه و اسلوب احمدبن طاهر از ابناء خراسان میرفت و حافظ اخبار و اشعار و طرائف بود. و از کتب اوست : کتاب الحلوی فی علوم القرآن . کتاب اخبار ابن قیس الرقیات و مختار شعره . کتاب المتیمین المعصومین . کتاب الش
باغ مرزبانلغتنامه دهخداباغ مرزبان . [ غ ِ م َ ] (اِخ ) نام آبادیی از وضیعه و طسق دوم رود ابان . (تاریخ قم ص 115).
رستم بن مرزبانلغتنامه دهخدارستم بن مرزبان . [ رُ ت َ م ِ ن ِ م َ ] (اِخ ) مکنی به ابوشجاع . یکی از منجمان گوید: شرح ثمره ٔ بطلمیوس را از او گرفتم بسال 484 هَ . ق . و شرح او جامع شروح دیگر است . (از کشف الظنون ).
مرزبانیلغتنامه دهخدامرزبانی . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان در 80هزارگزی شمال کرمانشاه و 18 هزارگزی شرق راه کرمانشاه به کردستان و 10هزارگزی جنوب دیزگران در
مرزبانیلغتنامه دهخدامرزبانی . [ م َ ] (اِخ ) عبدالحق بن محمدبن مرزبانی صوفی از اهل دمشق (991 - 1070هَ . ق ). محبی گوید به خط وی مجموعه ای دیدم که معانی نادر و حکایات ظریف داشت . و او را شعری نیک بود.
مرزبانیلغتنامه دهخدامرزبانی . [ م َ ] (حامص مرکب ) عمل مرزبان . سرحدداری . حفظ ثغور و مرزهای مملکت . رجوع به مرزبان شود. || حکومت . حکمروائی : همه مرزی ز مهربانی توبه تمنای مرزبانی تو. نظام .- مرزبانی دادن ؛ ش
مرزبانیلغتنامه دهخدامرزبانی . [ م َ زَ ] (اِخ ) ابوعبیداﷲ محمدبن عمران بن موسی بن سعیدبن عبدالرحمان المرزبانی (متولد بغداد به سال 297 هَ . ق . و متوقی به بغداد به سال 384 هَ . ق .). از علمای اخبار و ادب وتاریخ . اصلش از خراسان ا
پیر مرزبانلغتنامه دهخداپیر مرزبان . [ م َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان . واقع در 30هزارگزی جنوب قیدار سر راه عمومی زنجان - همدان . کوهستانی ، سردسیر. دارای 499 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات
مرازبةلغتنامه دهخدامرازبة. [ م َزِ ب َ ] (ع اِ) ج ِ مرزبان . (دستورالاخوان ) (متن اللغة). جمع مکسر مرزبان ساخته اند. رجوع به مرزبان شود.
مرزبانیلغتنامه دهخدامرزبانی . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان در 80هزارگزی شمال کرمانشاه و 18 هزارگزی شرق راه کرمانشاه به کردستان و 10هزارگزی جنوب دیزگران در
مرزبانیلغتنامه دهخدامرزبانی . [ م َ ] (اِخ ) عبدالحق بن محمدبن مرزبانی صوفی از اهل دمشق (991 - 1070هَ . ق ). محبی گوید به خط وی مجموعه ای دیدم که معانی نادر و حکایات ظریف داشت . و او را شعری نیک بود.
مرزبانیلغتنامه دهخدامرزبانی . [ م َ ] (حامص مرکب ) عمل مرزبان . سرحدداری . حفظ ثغور و مرزهای مملکت . رجوع به مرزبان شود. || حکومت . حکمروائی : همه مرزی ز مهربانی توبه تمنای مرزبانی تو. نظام .- مرزبانی دادن ؛ ش
مرزبانیلغتنامه دهخدامرزبانی . [ م َ زَ ] (اِخ ) ابوعبیداﷲ محمدبن عمران بن موسی بن سعیدبن عبدالرحمان المرزبانی (متولد بغداد به سال 297 هَ . ق . و متوقی به بغداد به سال 384 هَ . ق .). از علمای اخبار و ادب وتاریخ . اصلش از خراسان ا
پیر مرزبانلغتنامه دهخداپیر مرزبان . [ م َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان . واقع در 30هزارگزی جنوب قیدار سر راه عمومی زنجان - همدان . کوهستانی ، سردسیر. دارای 499 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات
رستم بن مرزبانلغتنامه دهخدارستم بن مرزبان . [ رُ ت َ م ِ ن ِ م َ ] (اِخ ) مکنی به ابوشجاع . یکی از منجمان گوید: شرح ثمره ٔ بطلمیوس را از او گرفتم بسال 484 هَ . ق . و شرح او جامع شروح دیگر است . (از کشف الظنون ).
رستم بن مرزبانلغتنامه دهخدارستم بن مرزبان . [ رُ ت َ م ِ ن ِ م َ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران دیلمیان ، خال مجدالدوله ابوطالب رستم بن فخرالدوله که مجدالدوله اسفهبدی ِ ناحیت شهریار را به وی تفویض کرد. رجوع به ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 272 و 261</sp
ابومرزبانلغتنامه دهخداابومرزبان . [ اَ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن جعفربن درستویه النحوی . رجوع به عبداﷲ... شود.
ابن مرزبانلغتنامه دهخداابن مرزبان . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) ابواحمد عبدالرحیم بن علی بن مرزبان فارسی . در علوم شرعیه و طب بارع بود و در دولت آل بویه قضاء شوشتر و ریاست بیمارستان بغداد داشت . وفات بجمادی الاولای سال 396 هَ .ق . (از قفطی ).