دوبشکلغتنامه دهخدادوبشک . [ دَ / دُو ب ِ ش َ ] (ص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) در تداول عوام ، دودل و مردد و با شدن و بودن و کردن صرف می شود: دوبشک شدن . مردد شدن . (یادداشت مؤلف ).
دل دل کردنلغتنامه دهخدادل دل کردن . [ دِ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مردد ماندن . تردید. دودلی . مردد بودن . دودل بودن . (یادداشت مرحوم دهخدا). تردید داشتن . دودلی و بی تصمیمی . مردد بودن
پابه پافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. قدمبهقدم.۲. [مجاز] برابر.۳. [مجاز] همراه. پابهپا بردن: (مصدر متعدی) دست کسی را گرفتن و او را با خود راه بردن. پابهپا کردن: (مصدر لازم) [عامیانه]۱. اینپا
انداختنلغتنامه دهخداانداختن . [ اَ ت َ ] (مص ) افگندن . پرتاب کردن . پرت کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). افکندن . (آنندراج ). اِهواء. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (
رایلغتنامه دهخدارای . (اِ) رأی . (ناظم الاطباء). فکر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (بهار عجم ) (ارمغان آصفی ) (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2ورق 16) (مجموعه ٔ مترادفات ).اندیشه . (آ